رَسپینا ی عزیزمرَسپینا ی عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره
رَسا ی عزیزمرَسا ی عزیزم، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

حقیقتی شیرین

رَسپینا 9 ماهه شد

دختر 9 آذر من 9 ماهگیت مبارک     عزیز دلم 9 ماهگیت با اندکی فرق با 1 سالگیت برای من نداره از روزی که تو عدد 9 رو تو ذهن من حک کردی من عاشق این عدد شدم کلا از اون اول با 9 شروع شد اولین روز از آخرین پری      9 اسفند اولین لکه بینی               9 اردیبهشت روز زیبای تولدت              9 آذر وحالا 9 ماهِ تمام زندگیت همه این روزها بر حسب خوشبختی روز نهم بود که من عاشقانه این عدد رو دوست دارم یه جا خوندم که میگفتن حاملگی هجده ماهه و نه ماه نیست نه ماه تو شکم نه ماه ت...
9 شهريور 1392

وووورررررروووجک چهار دست و پا میره

چهار شنبه ٢٣ مرداد ٩٢ وقتی رَسپی جون ٨ ماه و ١٤ روزش بود ٢ قدم کوچولو با دستاش برداشت  و ٢٤ مرداد کاملا راه افتاد الان هم سینه خیز میره هم چهار دست پا خیلی خوشحالم کردی مامانی خیلی دوست داشتم تو این حالت ببینمت ...
27 مرداد 1392

8 ماهگیه دخترم

سلام دختر شیرینم عزیز دلم این روزها انقدر با تو سرگرم شدم که دیگه وقتی برام نمیمونه تا بخوام تند تند بیام و برات مطلب بنویسم الانم چند روزی از ٨ ماهگیت میگذره و کلی بزرگ شدی خیلی چیز میز میتونی بخوری ٩ مرداد رفتیم دکتر برای چکاپ ٨ ماهگی خدا رو شکر همه چی خوب بود وزنت ٩ کیلو بود و قدت ٧٤ دکتر مهربونت کلی برات خوارکی نوشت که میتونم بهت بدم خرما.. حلیم.. آلو.. شلیل.. هلو.. کاچی.. بستنی ٢ قاشق کوچولو .. بیسکوییت ساقه طلایی.. چایی و کلی چیزهای دیگه  خوب از اینا بگذریم برسیم به شما و کارهای ٨ ماهگیت اول از همه بگم که عاشق بستنی و نون هستی یعنی در واقع با بدبختی ازت میگیرم با کلی گریه مخصوصا نون رو بستنی بهت نمیدم زیاد در ح...
17 مرداد 1392

رسپینا و آرتین در فشم

سلام دختر قشنگم ما ( مریم و رسول و رسپینا ) به اتفاق اونا ( زهره و مصطفی و آرتین ) یکی از زیباترین روزهای خدا رفتیم فشم برای افطار......... جمعه 4 مرداد 92 خیلــــــــــــــــــــــــی خوش گذشت خیلــــــــــــــــی خندیدیم شما دوتا وووورووووجکها هم خیلی اون روز ناز شده بودین و اصلا اذیت نکردین موقع افطار و شام هم جفتتون لالا کرده بودین اینم عکس من و رسپینا و زهره و آرتین که ارتین در حال نقه و رسپینا هم داره نقشه میکشه که من و اذیت کنه فکر کنم بابا رسول و بابا مصطفی آرتین: رسپینا جغجغمو  بده خاله مریم داره عکس میندازه رسپینا : نمیدم میخوام بخورم ...
7 مرداد 1392

استخر کوچولو

عزیز دلم خیلی وقت بود که میخواستیم برات استخر بگیریم ولی بخاطر خونه ی کوچولومون نمیتونستیم بگیریم ولی عمو امید برات یه استخر کوچولوی خوشگل گرفته که خیلی بدردت میخوره الان مخصوص سن شماست البته به تشکه بازی هم شبیه تو هم خیلی دوستش داری از صبح تا شب داری با استخرت سر و کله میزنی هی میری داخلش هی میای بیرون بعضی وقتا هم دست و پاهات عرق میکنه و میچسبی به استخرت اون موقع است که دیگه نمیخوای بری سمتش   دستت درد نکنه عمو جونم که برام استخر خریدی در ادامه  ی مطلب عکسای استخر کوچولو رو میذارم   ...
7 مرداد 1392

مهمونی خونه ی آرتین کوچولو

سلام مامانی چهار شنبه 12 تیر من و شما رفتیم خونه ی خاله زهره مهمونی خیلی بهمون خوش گذشت 10 ساعت اونجا بودیم شما و ارتین گوگولی  هم حسابی شیطون شدین من و خاله زهره همش باید مراقب شماها باشیم اخه تا غافل میشیم ازتون سریع به هم میپیچین عزیزم انقدر این 10 ساعت زود گذشت که اصلا نتونستم عکس بندازم ازتون اخه یه سوژه خیلی جالب پیدا شده بود که همش من داشتم فیلم میگرفتم خاله زهره خیلی زحمت کشیده بود براتون یه سوپ خوش مزه هم درست کرده بود ما هم کلی خونه رو بهم ریختیم اومدیم خیلی روز خوبی بود کلی بهمون خوش گذشت عزیزم اینم یادم رفت بگم که 6 تیر هم من و خاله زهره با شما جوجه ها رفتیم پارک ملت از بعد از ظهر  بابا...
15 تير 1392

دومین مروارید رسپینا گلی

سلام عزیزترینم جمعه 14 تیر دومین مرواردیت هم جوونه زد مامانی مبارکت باشه عزیزم به فاصله ی 1 هفته 2 تا دندون در اوردی قربون دختر نازم برم که اصلا مامان و اذیت نکرده خدایا یعنی واقعا میشه دخترم برای همه ی دندون در اوردناش اصلا اذیت نشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ...
15 تير 1392

اولین مروارید رسپنا گلی

سلام سلام صد تا سلام من اومدم با دندونام میخوام نشونتون بدم صاحب مروارید شدم یواش یواش بیصدا شدم جز کباب خورا 6 تیر وقتی رسپینا 6 ماه 28 روزش بود من دیدم که روی لثه ی پایین یه سوراخ کوچولو افتاده چند روز مونده بود تا 7 ماهش تموم بشه وقتی 9 تیر برای چکاپ بردمش دکتر اونجا متوجه شدم که دندونش زده بیرون و خیلی تیز هم شده وقتی دستم رو کشیدم به لثش خیلی خوشحال شدم یه لحظه از خوشحالی اشک تو چشمام جمع شد و به خودم گفتم دختر کوچولوم داره بزرگ میشه خیلی دوست دارم عزیزم شما خیلی دختر خوبی هستی من اصلا متوجه نشدم کی دندون در اوردی خدا رو شکر اصلا اذیت نشدی امیدوارم برای رویش همه ی دندونهای نازت ه...
15 تير 1392

7 ماهگیه رسپینا گلی

سلام گل بلیه مامان امروز 7 ماهت تموم شد و وارد 8 ماهگی شدی عزیزم خیلی روزهای خوبی رو داریم پشت سر میذاریم بهترین روزها بهترین لحظه ها و بهترین ثانیه ها هر روز و هر روز هر روز.......... واقعا زندگی شیرینه با تو  امروز صبح وقتی در خواب ناز بودی بیدارت کردم که بریم دکتر شما هم که دختر خوش اخلاقی هستی یه لبخند با اون چشمای قیچ خواب آلود به من زدی و سریع برگشتی وراه افتادی که بری خراب کاری کنی که من رو  هوا  (زمین ) زدمت و رفتیم برای آماده شدن   وقتی رسیدیم پیش خانم دکتر طبق معمول اول باهات بازی کرد و بعد شروع کرد به معاینات فنی  خدا رو شکر همه چی عالی بود وزنت 8750 با لباس بود که 1...
10 تير 1392