دختر مهربون وخوش خنده ی من ٢٣ شهریور وقتی که ٩ ماه ١٤ روزش بود چندلحظه بدون دخالت دست خودش ایستاد و ١ قدم برداشت و تو کل شب همش این کار و انجام میداد الهی مامان فدات بشه چقد ر لذت بخش بود دیدن این صحنه برای من و بابا البته من که ندیدم بودم بابا دید و من و صدا کرد و گفت مریم نگاه کن خودش ایستاده منم از تو آشپز خونه کلی قربون صدقت رفتم مهربونم تازه این یکی از شیرین کاریهاته خیلی وقت بود که دست به مبل و دیوار راه میرفتی و وقتی خسته میشدی نق نق میکردی که من بیام بگیرمت ولی الان دیگه وقتی می ایستی خودت هم میتونی بشینی متاسفانه عکسی ندارم تو اون حالت که برات بذارم ولی حتما برات تو همین پست میذارم انقدر با مزه و با احتیاط میشینی و...