جشن دندونی رسپینای مامان
بلاخره جشن دندونی رَسپینا هم برگذار شد
خیلی وقت بود که میخواستم جشن دندونی بگیرم ولی فرصتش پیش نمیومد ولی در یکی از روزهای خدا پنجشنبه 28 شهریور وقتی که دخترم 9 ماه 20 روزش بودتونستیم براش جشن دندونی بگیریم خیلی بهمون خوش گذشت جای دوستانم خالی
خوب حالا نوبت قسمت خوشمزه ی مهمونیه
آش دندونی رَسپینا جون که خودم برای اولین بار پختم که خیلـــــــــــــــــــــــــی هم خوشمزه شده بود ولی حیف که کم بود و همه میخواستن دوباره نوش جان کنن ولی تموم شده بود
یادم رفت بگم دیزاینر جشنمون بابا رسول بود اش رو هم بابا رسول دیزاین دادن
دسر های خوشمزه
اینم ژله ی رولی بود که خیلی وقت بود بیرون مونده بو و یکم شل شده بود
میزبان کوچیک ما
اینم کادوهای دخترم که همه زحمت کشیده بودن و ما رو شرمنده کردن
ودر اخر
بابای مهربون رَسپینا که عاشقانه دخترش رو دوست داره وکلی برای خوشبخت بودن هر 3 نفرمون تلاش میکنه
عاشقانه دوست دارم همسر مهربونم
پایان
پ.ن: رَسپینا از اول مهمونی خیلی خسته بود و خیلی خوابش میومد ولی باز با این حال به همه حال داد واصلا و ابدا ناراحتی نکرد و تو بغله همه میرفت و با همه میرقصید برای همین یکم تو عکسا ژولیده است از اول هم نذاشت تلش رو سرش بذارم و اخرها هم کفشاش رو از پاش در اورد
یادم رفت بگم رسپینا 2 تا دندون داره که از قبل از ماه رمضان جونه زد و تا الان هم کامل بیرون نزده اینم شاهد
دختر خوشگلم مرسی که مامان رو اذیت نکردی و دختر خوبی بودی دوست دارم عزیزم