رَسپینا ی عزیزمرَسپینا ی عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره
رَسا ی عزیزمرَسا ی عزیزم، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

حقیقتی شیرین

14 هفتگی

سلام به امید زندگیم 14 هفتگیت مبارک پسر یا دختر عزیزم قربونت برم که داری زودی بزرگ میشی عزیزکم مامانی دیشب اصلا خوب نخوابید همش این ور اونور میرفتم آخرشم اومدم رو زمین پیش بابایی خوابیدم ولی کمر درد گرفتم رو زمین ولی امیدوارم تو خوب خوابیده باشی امشب قرار بود بریم شام خونه مامان دورنا قورمه سبزی بخوریم ولی من صبح زنگ زدم کنسلش کردم چون حالم خوب نبود از دیشب عوضش مامان دورنا خودش با  قورمه سبزی جمعه میاد خونمون بذار از بابایی مهربون دوست داشتنیت بگم که چقدر حوامونو داره دیشب برامون یه عالمه خوراکی خرید که با هم بخوریم امروز هم از صبح زود داشت آشپزی میکرد که یه ...
10 خرداد 1391

13 هفتگی

سلام مامانی 13 هفتگیت مبارک عزیزم حسابی بزرگ شدی چند روز پیش من و بابا به همراه شما رفته بودیم برای آزمایش غربالگری نه نه نه نترسی کسی با شما کاری نداشت قربونت برم راستی اونجا من دوباره دیدمت خیلی وقت بود که ندیده بودمت دلم برات ضعف کرده بود عزیزم انقدر خوشگل بودی نمیدونی مثل یه فرشته کوچولو خوابیده بودی اون چشمای بستت خیلی ناز بود یه دماغ کوچولو داشتی یه لب قولومبه وای که من چقدر عاشقتم ولی حیف که خانم دکتر عکستو نداد که بیارم کوچولوی من میدونی که من این روزها یه کم ناراحتم ولی تو قول بده که غصه نخوری دیشب اذیتت کردم الهی بمیرم ببخشید یهو گریم گرفت از حرف بابایی ...
8 خرداد 1391

مامان ناراحت

  تو رو به خدا برای من مواظب خودت باش گریه نکن آروم بگیر به فکر زندگیت باش غصم میشه اگه بفهمم داری غصه میخوری شکایت از کسی نکن با این که خیلی دلخوری دلت نگیره مهربون عاشقتم اینو بدون دلم گرفته میدونی از هم جدا کردنمون دل نگرونتم همش اگه خطا کردم ببخش باز هم منو بخاطر تموم خوبیهات ببخش منو ببخش منو ببخش اصلا فراموشم کنو فکر کن منو نداشتی این جوری خیلی بهتره بگو  منو نخواستی برو بگو تنهایی رو خیلی زیاد دوستش داری اگه تو تنها بمونی با کسی کاری نداری    ...
8 خرداد 1391

انتظاررررررررر

سلام مامانی من امروز خیلییییی خوشحالم خیلی امروز من و بابا صدای قلب کوچولوتو شنیدیم من خیلی دوست دارم خیلی زیاد قول بده که برای من مواظب خودت باشی منم مواظبت هستم کوچولوی من دوست دارم کوچولوی من من و بابا لحظه به لحظه منتظرت هستیم ...
30 ارديبهشت 1391