رَسپینا ی عزیزمرَسپینا ی عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره
رَسا ی عزیزمرَسا ی عزیزم، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

حقیقتی شیرین

تعیین جنسیت

سلام کوچولوی من بلاخره مامان  فهمید تو فرشته کوچولوی که تو دلم هستی دختری یا پسر عزیزم از روزی که از سونوگرافی اومدم یه حس عجیبی دارم نمیدونم که این حس برای چیه شایدچون برای اولین بار دیدمت این حس رو دارم حس ناباوری از مادر شدن هیچ وقت به این لحظه تو زندگیم فکر نمیکردم فکر نمیکردم که یه روزی منم مثل مامانم مامان بشم یه لحظه چشمام رو بستم و رفتم به کودکیم دیدم همه چی مثل باد داره از جلوی چشمام رد میشه از ظهر تابستونای بچگی که تو کوچه دوچرخه سواری میکردیم و خاله بازی تا اولین روز مدرسه .......... دانشگاه و ازدواج چقدر همه چی زود گذشت 16 آذر 84 بود که من و بابایی برای اولی...
12 شهريور 1391

اولین لگد به مامانی تو 18هفته 3 روزگی

سلاااااااااااااام به زندگیم سلام به نفس مامانی سلام به خوشبختی زندگیم    بلاخره به مامانت لگد زدی وای که من عاشق اون تکون خوردنتم عشق من میدونم الان همه چی رو میشنوی و میفهمی این صدایی رو هم که الان میشنوی آهنگ وبلاگته عزیز دلم قشنگه؟؟؟؟؟؟؟ دوستش داری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نمیدونی که چقدر منتظرم که بیایی ولی دلم نمیخواد که زود بیایی قول بده که سر وقتت بیایی پیش ما باشهههه؟؟؟؟؟؟ دلم لک زده که ببینم تو پسرمی یا دخترمی آخه یه عالمههههههههههه کار دارم میخوام اسم انتخاب کنم برم برات لباسای قشنگ قشنگ بخرم خلاصه یه عالمه کار دیگه الانم که خونه بهم ریخته است تمام وسایلهارو با کمک بابایی جمع کردی...
20 تير 1391

شیطونی نی نی

سلام عزیز مادر مامانی حسابی شیطون شدیا دوباره چند روز پیش رفتیم پیش خانم دکتر که ببنیم تو پسری دختری آخه مامانی دلش دیگه آب شد بخدا میخوام برم برات خرید کنم وروجک خانم دکتر گفت این فسقلی پشتشو کرده به ما آخ من قربون اون............. برم عزیزکم خانم دکتر گفت که نی نی شما تپلیه 250 گرم بودی قربونت برم اول من یکم نگران شدم ولی خانم دکتر مهربون گفت که اشکال نداره همه چی طبیعیه الهی من قربون تک تک اعضای بدن نازت بشم عزیزم راستی ولی خانم دکتر گفت به نظر من نی نی شما به دختر بیشترمیخوره هفته ی دیگه دوباره باید برم امیدوارم که این دفعه پشتت به مامان نباشه  راستی یه خبر خوب دیگه مامانی بلاخره موفق ش...
13 تير 1391

عاشقانه دوست دارم

سلام مامانی خوبی قربونت برم عشقم دیروز با بابایی رفتیم پیش خانم دکتر ولی شیطون حسابی من و ترسوندیااا خانم دکتر 10 دقیقه داشت دنبال صدای قلب میگشت من نفسم بند اومده بود از ترس  مامانی آخر سرخانم دکتر پیدات کرد شیطون حالا از دست من فرار میکنی میخوای منو اذییت کنی قربونت برم خانم دکتر سونو هم گرفت دوباره دیدمت عزیزم داشتی شیطونی میکردی برات بوس فرستادم عزیزم عزیزم صدای قلبت رو ضبط کردم این صدای قلب تو بهتریم آهنگ روی زمینه که هیچ آهنگ سازی نمیتونه به این قشنگی این رو بسازه شنیدن صدای قلب تو به من آرامش میده به من میفهمونه که یکی هست که به من احتیاج داره عزیزم عاشقانه دوست دارم با...
28 خرداد 1391

حرفهای دلتنگی مامان

سلام عزیزم امروز روز خوبی نبود البته غیر از صبح که مامی داشت بال در میاورد از خوشحالی آخه امروز جواب آزمایش غربالگری رو برام آوردن کوچولوی من تو از هر نظر سالمی قربونت برم مامان    فدات بشه عزیزم نمیخوام از ناراحتیها و مشکلات برات بگم عزیزم تو خودت امروز همه چی رو شنیدی من و  ببخش که اذیتت میکنم بعضی وقتا احساس میکنم که مادر خوبی نیستم برات من دوست دارم عزیزم تو وجود منی تمام زندگی منی من عاشقتم من الان خیلی ناراحتم خیلی غصه دارم فقط ازت میخوام که مادرتو ببخشی بخاطر این چند ماهی که آرامشتو ازت گرفتم  کوچولوی من مادرت عاشقانه دوست داره و منتظره که زودتر اون صورت ماهتو ببوسه ...
19 خرداد 1391

14 هفتگی

سلام به امید زندگیم 14 هفتگیت مبارک پسر یا دختر عزیزم قربونت برم که داری زودی بزرگ میشی عزیزکم مامانی دیشب اصلا خوب نخوابید همش این ور اونور میرفتم آخرشم اومدم رو زمین پیش بابایی خوابیدم ولی کمر درد گرفتم رو زمین ولی امیدوارم تو خوب خوابیده باشی امشب قرار بود بریم شام خونه مامان دورنا قورمه سبزی بخوریم ولی من صبح زنگ زدم کنسلش کردم چون حالم خوب نبود از دیشب عوضش مامان دورنا خودش با  قورمه سبزی جمعه میاد خونمون بذار از بابایی مهربون دوست داشتنیت بگم که چقدر حوامونو داره دیشب برامون یه عالمه خوراکی خرید که با هم بخوریم امروز هم از صبح زود داشت آشپزی میکرد که یه ...
10 خرداد 1391

13 هفتگی

سلام مامانی 13 هفتگیت مبارک عزیزم حسابی بزرگ شدی چند روز پیش من و بابا به همراه شما رفته بودیم برای آزمایش غربالگری نه نه نه نترسی کسی با شما کاری نداشت قربونت برم راستی اونجا من دوباره دیدمت خیلی وقت بود که ندیده بودمت دلم برات ضعف کرده بود عزیزم انقدر خوشگل بودی نمیدونی مثل یه فرشته کوچولو خوابیده بودی اون چشمای بستت خیلی ناز بود یه دماغ کوچولو داشتی یه لب قولومبه وای که من چقدر عاشقتم ولی حیف که خانم دکتر عکستو نداد که بیارم کوچولوی من میدونی که من این روزها یه کم ناراحتم ولی تو قول بده که غصه نخوری دیشب اذیتت کردم الهی بمیرم ببخشید یهو گریم گرفت از حرف بابایی ...
8 خرداد 1391

مامان ناراحت

  تو رو به خدا برای من مواظب خودت باش گریه نکن آروم بگیر به فکر زندگیت باش غصم میشه اگه بفهمم داری غصه میخوری شکایت از کسی نکن با این که خیلی دلخوری دلت نگیره مهربون عاشقتم اینو بدون دلم گرفته میدونی از هم جدا کردنمون دل نگرونتم همش اگه خطا کردم ببخش باز هم منو بخاطر تموم خوبیهات ببخش منو ببخش منو ببخش اصلا فراموشم کنو فکر کن منو نداشتی این جوری خیلی بهتره بگو  منو نخواستی برو بگو تنهایی رو خیلی زیاد دوستش داری اگه تو تنها بمونی با کسی کاری نداری    ...
8 خرداد 1391

انتظاررررررررر

سلام مامانی من امروز خیلییییی خوشحالم خیلی امروز من و بابا صدای قلب کوچولوتو شنیدیم من خیلی دوست دارم خیلی زیاد قول بده که برای من مواظب خودت باشی منم مواظبت هستم کوچولوی من دوست دارم کوچولوی من من و بابا لحظه به لحظه منتظرت هستیم ...
30 ارديبهشت 1391