رَسپینا ی عزیزمرَسپینا ی عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره
رَسا ی عزیزمرَسا ی عزیزم، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

حقیقتی شیرین

11 ماهگی دخترم

1392/8/12 15:24
نویسنده : مریم
2,312 بازدید
اشتراک گذاری

دختر شیرینم 11 ماهه شد دیگه داره 1 ساله میشه خیلی زود گذشت برام خیلی فکر میکردم خیلی باید سخت باشه ولی واقعا به ی چشم بهم زدن گذشت یادمه وقتی 7 روزت بود همسایه طبقه ی بالا اومد دیدنمون منم خسته از شب بیداری حسابی ضعیف شده بودم و همون موقع بود که گفتم خدایا کی دخترم بزرگ میشه کی از این دل درد لعنتی خلاص میشه حالا تو 11 ماهه شدی برام خیلی شیرین بود اصلا اذیت نشدم اگرم شده باشم اصلا یادم نمیاد و فکر میکنم اینم یکی از نعمتهای مادر شدنه تو هر چی بزرگتر میشی منم مادر بودنم رو بیشتر احساس میکنم روزی که میخواستی بدنیا بیای همش میگفتم خدایا من دلم برای دخترم که تو دلم هست تنگ میشه دلم برای لگد زدنهاش تنگ میشه حالا باید بگم دلم برای این روزها تنگ میشه این روزهایی

که گذشت پر از خاطره است:::

وقتی برای اولین بار خنددیدیقلب

وقتی برای اولین بار حرف زدی قلب

وقتی برای اولین بار دستات رو حرکت دادی قلب

وقتی برای اولین بار غلت زدیقلب

وفتی برای اولین بار سینه خیز رفتیقلب

وقتی برا ی اولین بار نشستیقلب

وقتی برا ی اولین بار به به خوردیقلب

وقتی برای اولین بار گفتی ماماقلب

وقتی برا ی اولین بار گفتی باباقلب

وقتی برای اولین بار 4دست پا رفتیقلب

وقتی برای اولین بار ایستادی قلب

وقتی برای اولین بار قدم برداشتی قلب

همه ی اینها تو ی ذهنم میمونه و همیشه با شروع ی کار جدید خوشحال میشدم و لی دلم برا ی کار قبلیت تنگ میشد وقتی که از حالت سینه خیز چهار دست و پا رو شروع کردی دلم برای سینه خیز رفتنت و زیر میز رفتنت تنگ شد میدونم دیگه این روزها برام تکرار نمیشه

خاطره های شیرینم خواهش میکنم توی ذهنم بمونقلب

دخترم 11 ماهگیت مبارک

کارهای جدید این ماهت اینه که دیگه قشنگ راه  میری و این کار رو خیلی دوست داری وقتی من و با با تو رو بینمون قرار میدیم که برامون راه برای دقیقا ما رو دور میزنی و از ی طرف دیگه میری من عاشق این کارتم اون لحظه انقدر ذوق میکنی که اصلا طرف ما نمیای و فرار میکنی

خیلی هم شیطون شدی خیلییییییییییییی زیاد به همه چی دست میزنی و میخوای کشفش کنی من هم بهت اجازه میدم که دست بزنی فقط تو مرحله خراب کاری صدمه زدن به خودت دیگه نمیذارم دست بزنی

دیگه کاملا حرفها رو میفهمی وقتی بهت میگم جیزه دیگه دست نمیزنی البته نه همیشه ولی باز خوبه که میفهمی

تو خونه همش دنبال من میای انقدر زیر دست و پای منی که من هول میشم تو راه رفتن و تاحالا 2 بار دستت رو لگد کردم 

وخیلی کارهای دیگه  که یادم نمیاد

عزیزم جمعه  10 ابان شما با دوستات تو پارک مادران قرار داشتی شما از اولش زودی گرفتی خوابیدی برا ی همین تو عکسها زیاد نیستی وقتی هم که بیدار شدی هوا خیلی سرد شده بود داشتیم میرفتیم کم کم

عزیزم مامان رو ببخش میدونم این روزها زیاد روزهای خوبی نیست تو همه چی رو خوب میفهمی من مطمئنم

 

 

 

دختر شیرینم با یه دنیا عشق

11 ماهگیت و اخرین ماه گرد قبل از 1 سالگیت

مبارک

 

 



پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

پگاه مامان آرتین
13 آبان 92 9:42
عزیزم مبارکه.مامانی ماهم تولد دعوتیم
ایشالا سالم وسبز باشی دخترم.مامان ببوسش عسل خانم نازو
خصوصیو چک کن مهربون

مرسی پگاه جون ممنون تشریف بیارین خوشحال میشیم
جیران بخشنده
13 آبان 92 14:35
پیشاپیش تولدتو تبریک میگم عزیزم
زهره (مامان آرتین)
13 آبان 92 15:25
مبارک باشه دختر ناز یازده ماهگیت
سانی مامی شادیسا
15 آبان 92 12:46
یازده ماهگی رسپینا جونم مبارککککککککککککککککک
اولین هاشون خیلی شیرینه. انشالله همه شون یادت می مونه


مرسی سمیه جونم
مامي اميرسام
28 آبان 92 9:15
يازده ماهگيت مبارك دختر ناز و با جذبه ايشالله هميشه شاد باشي عزيزم