رَسپینا ی عزیزمرَسپینا ی عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره
رَسا ی عزیزمرَسا ی عزیزم، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

حقیقتی شیرین

آخرین روزهای 11 ماهگی دخترم

1392/9/5 14:01
نویسنده : مریم
392 بازدید
اشتراک گذاری

دیگه چیزی نمونده همش 4..5  روز مونده دخترم 1 سالش بشه نمیدونم دلم پر از غم پر از شادی پر از هیجان شده انگار روز تولد تو برای من بهترین روز دنیا شده انگار دوباره قلبم میخواد بیرون از تنم بتپه پارسال این موقعها داشتم ساکت رو جمع میکردم الان هم همون حس رو دارم فکر نمیکنم هیچ ادمی کاری رو که تو یه روزی انجام میده سال دیگه یادش بیاد که پارسال چی کار میکرده ولی من روزهای اخر بارداری شده برام مثل ی فیلم که همش جلوی چشممه هر روز به تقویم نگاه میکنم و میگم یادش بخیر پارسال این موقع داشتم این کار رو میکردم حتی یادمه که روز 8 اذر رفتم حمام وروزهای قبلش چی کار میکردم تو این 1 سال من هر روز خدا رو شکر میگفتم برای وجود نازنین تو دخترم

بچه که بودم دنیام مال خودم بود هیچ وقت فکر نمیکردم یه روزی صاحب یه فرزندی بشم که دنیام رو بهش بدم 

برای من خیلی شیرینه وقتی میبینم میری سر کیفم و هر چی توشه دونه دونه با دقت نگاه میکنی و میریزی بیرون و میری سراغ یه چیز دیگه واقعا لذت میبرم از این صحنه ها

تو این روزهای اخر 11 ماهگی دخترم کلی کار انجام میده دیگه راه رفتنش به دو تبدیل شده

به خوبی حرفهای من و میفهمه و جواب میده بله و اره رو خیلی زیبا میگه وقتی بهش میگم رسپینا اب میخوای میگه بَل

بده و بفرما رو خوب یاد گرفته

به الو اَل میگه

خودشو برای بابا جونیش خیلیییییییییی لوس میکنه وقتی بابایی میخواد بره سر کار اگه رسپینا بیدار باشه گریه میکنه و میخواد با باباییش بره

ددر رو خوب شناخته و عاشق بیرونه البته تو روز

با وسایلاش خیلی خوب بازی میکنه و یه  واکر پروانه داره که عاشقشه وقتی صبح چشمش رو باز میکنه اولین چیزی که بر میداره پروانشه که حسابی هم داغون شده و بابا جونی یه دونه دیگه برای دخترش خریده ولی رسپینا با همون شکستهه بازی میکنه

رسپینا عاشق تاب سواریه تاب تاب عباسی رو خوب بلده و با من و بابایی میخونه البته به زبون خودش ولی با اهنگ ما

جدیدنی  ما تو ماشین یه اهنگ عاشقانه گوش میدیم که وصف حاله پاییزه و برام جالبه که رسپینا هم به شدت به این اهنگ علاقه داره و دقیقا وقتی اون جایی که اوج میگیره با ما هم خوانی میکنه حتی یه بار رسپینا خواب بود و وقتی اهنگ به اون قسمت رسید چشماش رو باز کرد و یه کم آآآآآآآآ...آآآآآآآآآآآآآ گفت و دوباره خوابیدقلب دخترم به موسیقی خیلی علاقه داره خیلی حتی به اون خواننده جدیده (سحر) که میگه تو که میدونی قلب من چقدر ظریف و حساسه وقتی دیروز داشت نشون میداد بدو بدو رفت جلوی tv سریع نشست و شروع کرد دست زدن

از کارهای دیگه رسپینا جونی اینه که الان چند روزیه دیگه خودش از روی زمین بلند میشه قبلا میرفت سمت مبل یا میز بلند میشد اهان یادم رفت بگم یه شیرین کاری هم میکنه و اون اینه که رو 2 زانوش هم راه میرهزبان

رسپینا بوس رو خوب یاد گرفته وقتی میگم رسپینا مامان رو  بوس کنه دهنش رو باز میکنه و محکم میچسبونه به صورت من و فوت میکنه فقط فقط من و باباییش رو میبوسه ماچنیشخند

دخترم ناز کردن هم یاد گرفته وقتی میگم مامان رو ناز کن دستت رو میزاری رو موهام و ناز میکنی یا میزاری رو چشمام و ناز میکنی

اینم ی شیرین کاریه دیگه که نمیتونستم توصیفش کنم

وقتی دستام و باز میکنم میگم رسپینا بدو بغل مامان بدو بدو خودت رو میرسونی پرت میکنی تو بغلم حتی اگر هم بهت نگم وقتی دستام رو باز میبینی خودت رو میندازی تو بغلم من عاشق این کارتمقلب

راستی دخترم حسود هم شده وقتی من بابایی هم دیگر رو بغل میکنم شروع میکنه به نق زدن و خودشو سریع به مامیرسونه و میگه منم بغل کنین نیشخند

5 شنبه و جمعه روزهای گردشی ما بود این 2 روز رو از صبح بیرون بودیم تا شب

5شنبه من و بابا رفتیم ازمایش خون دادیم برای چکاپ بعد از اون هم بابای گفت هوا عالیه بریم بگردیم واقعا هم عالی بود نم بارون میزد و هوا خیلی خنک بود تا بعد از ظهر داشتیم میگشتیم و یه چند جا هم رفتیم خرید کردیم برای تولد رسپینا جمعه هم بعد از یه صبحانه مفصل تو دربند رفتیم یه کم خیابون گردی و بعد رفتیم نمایشگاه پیش دوست بابای که اونجا غرفه گرفته بود  شما هم حسابی تو قسمت لوازم ورزشیها بازی کردی جمعه اولین بار بود که گذاشتیمت رو زمین که خودت راه بری ولی نمیتونی زیاد با کفش راه بری هر چی هم رو زمین میدی یا میخواستی لگدش کنی یا میشستی که برش داری کارهات خیلی با نمک شده حسابی هم کارهای ما رو  تقلید میکنی موقعی که داری حرف میزنی دستات رو تکون میدی مثل ادم بزرگا خنده

دختر قشنگم عاشقانه دوستت دارم و از خدای مهربون میخوام که تو زندگی همیشه خوشبختیت و شاد باشی


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)