رَسپینا ی عزیزمرَسپینا ی عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره
رَسا ی عزیزمرَسا ی عزیزم، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

حقیقتی شیرین

گردش 13 ساعته

1392/2/24 1:32
نویسنده : مریم
606 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل بل من  ابله

چند روز پیش که جمعه بود یعنی 20 اردیبهشت 92 من و بابایی و شما از صبح زود رفتیم بیرون و 9 شب برگشتیم خونه ...........خسته و کوفته هیپنوتیزم از صبح زود رفتیم دربند و صبحانه رو اونجا نوش جان کردیم هوا خیلی عالی بود خیلی هم شلوغ بود اون وقت صبح همه اومده بودن کوه

 

 

بعد از صبحانه رفتیم سمت محلاتی که بریم باغ گلها اونجا هم خیلی شلوغ بود و خیلی گرم شما اونجا از گرما و شلوغی کلافه شده بودی من و بابا هم با یه عملیات ضربتی تو ماشین لباست رو عوض کردیم نیشخند

 

 

بعد از باغ گلها رفتیم دفتر بابایی که اونجا بابا رسول یه کم به کارهاش برسه و منم میخواستم شما رو عوض کنم و یه چرتی بزنی و دوباره راه بیفتیم بریم گردشابرو وقتی رسیدیم انقدر خسته بودی که رو جانماز بابا رسول رو زمین خوابیدی

 

 

وقتی هم که خوابت میبره سریع خودتو دمر میکنی  اینم مراحل دمر شدنتماچ

 

 

بعد از اونجا هم یه سر رفتیم بهار تا من کفشت رو که برات بزرگ بود رو عوض کنم و بعد رفتیم دنبال مامان دورنا که با هم بریم نهار بخوریم و بریم نمایشگاه کتاب خلاصه کلی گشتیم اون روز برای خودمون من کلی هم کتاب خریدم برات با cd های آهنگ که وقتی هم برات میذارم کلی ذوق میکنی

 

وقتی رسیدیم خونه من سریع بردمت حمام که خستگیت در بیاد آخه 13 ساعت تو ماشین بودی ولی خدا رو شکر اذیت نشدی زیاد چون تو نمایشگاه تو فضای سبز یه 2 ساعتی رو پای مامان دورنا لالا کردی و من و بابا با خیال راحت برای خودمون گشتیم بعد از حمام هم سریع خوابت برد ساعت حدود 9.30 بود که خوابیدی و فردا 10 صبح بیدار شدی الهی قربون دختر ناز مهربونم برم

 

  راستی الانم که دارم  برات مینویسم ساعت 1.30 شبه و بابایی هنوز برنگشته با دوستاش رفته استخر من و شما هم تنهاییم الانم شما تو خواب نازی

 

اون روز خیلی روز خوبی بود خیلی بهمون خوش گذشت البته با همکاری تو دختر نازم که اصلا ما رو اذیت نکردی غیر از باغ گل تو محلاتی که حسابی گرم بود وکلافه بودی از لباسات

به امید روزهای زیباتر  


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

سانی مامی شادیسا
24 اردیبهشت 92 15:28
آفرین معلومه مامان زرنگی هستیا... انشالله همیشه به گردش و شادی . عکسات با رسپینا خیلیییییییی قشنگن
مامان شايان و پرنيا
31 اردیبهشت 92 12:05
جوووووونم عزيزم هميشه به ددر ماماني چقدر قيافت آشناست برام
مژگان
8 خرداد 92 14:17
چه دختر و مامان خوشگلی، ماشالا، مامانی شبیه لیلا بلوکات هستی ولی شما خیلی خوشگلتری


مرسی عزیزم