رَسپینا ی عزیزمرَسپینا ی عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره
رَسا ی عزیزمرَسا ی عزیزم، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

حقیقتی شیرین

آخرین شب بارداری

1391/9/8 22:45
نویسنده : مریم
362 بازدید
اشتراک گذاری

بلاخره اون شبی که منتظرش بودم فرا رسید

از اون روزی که اومدی و مهمون دل من شدی تا الان 9 ماه گذشته به همین زودی گذشت دخترم وفردا لحظه دیدار من و شماست اگر بخوام راستش رو بگم دلم واقعا برای دوران بارداریم تنگ میشه دلم برای کجو کوله شدن شکمم یا وقتی که به پهلو دراز می کشیدم وتورو توی وجود خودم احساس میکردم تنگ میشه

تموم شد دوران بارداریم با تمام خوبیاش تموم شد خدایا شکرت که محافظ من و دخترم بودی باورم نمیشه که فردا دیگه تو دلم نیستی و تو بغلمی خدا جون به من این توانایی رو بده که بتونم فرزندم روخوب تربیت کنم حالا که من و لایق اسم مادر دونستی به من این توانایی رو بده که بتونم از عهده ی مسئولیت اسم مادر و خود مادر بودن بر بیام

قراره فردا ساعت 6 صبح بریم بیمارستان و ساعت 8 صبح برم اتاق عمل خدا جون ازت میخوام که دخترم صحیح وسالم بدنیا بیاد

عزیزم یه خبر دیگه برات دارم راجب به اسم نازنینته احتمالا اسمت رو عوض کنیم من و ببخش دخترم ولی خوب این تصمیم بابا جونته من میگم رسپینا بابایی میگه آنالی انشالا فردا که روی ماهت رو دیدیم اسم قشنگت رو بین این دوتا انتخاب میکنیم

دختر قشنگم امشب رو هم مثل شبهای گذشته راحت بخواب قرار ما فردا 91/9/9  ساعت 8 صبح

 39 هفته و1 روز

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

زینب (مامان فرشته آسمونی امیرعباس)
17 آذر 91 0:14
سلام عزیزم...
خدا برات نگهداره انشالله پرنسس نازتو ...
راستی یکی از دوستان من هم دخترش 9 9 91 به دنیا اومد آدرسشو میذارم ...
http://madardokhtari.blogfa.com/
انشالله عروسش کنی عزیزم


خیلی ممنون