رَسپینا ی عزیزمرَسپینا ی عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره
رَسا ی عزیزمرَسا ی عزیزم، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

حقیقتی شیرین

جوجه کوچولوی من و بابا

1391/7/16 19:10
نویسنده : مریم
244 بازدید
اشتراک گذاری

جوجه کوچولوی من سلام

امروز یکشنبه 16 مهر و تو 2 ماه دیگه بدنیا میایی و من از الان نگران اون روز هستم چون نمیدونم قراره چه اتفاقی بیفته ولی من هر روز لحظه به لحظه منتظر اومدنت هستم دختر گلم الان که دارم برات مینویسم شما داری سکسکه میکنی دختر نازم الهی قربونت برم اخه چرا هی سکسکه میکنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خوشگل من پنجشنبه من و بابا جونت رفتیم دکتر خیلی وقت بود که سونو نداده بودم خانم دکتر میخواست وضعیت شما رو چک کنه و ببینه قد و وزن شما الان چقدر شده وخوشبختانه گفت همه چی خیلی خوبه وزن  شما به 2 کیلو رسیده بود و قدت هم گفت خوبه خانم دکتر گفت نی نی شما قدش بلنده الهی من قربون تک تک اعضای بدنت بشم ....بعد از دکتر من و بابایی رفتیم دیگه برات خرید کنیم چون از جنسیت شما کاملا مطمئن شده بودیم ... رفتیم دلاوران که تخت و کمد ببینیم برات خلاصه کلی چرخیدیم و بلاخره یکی رو انتخاب کردیم و فرداش رفتیم خریدیمش مبارکت باشه دختر خوشگلم ......همون جمعه بعد از خرید تخت و کمد رفتیم بهار و یه سری از وسایل مورد نیاز شما رو خریدیم ولی هنوز کلی دیگه از لوازمت مونده

راسپینای گلم بابایی خیلی دوست داره هر روز باهات حرف میزنه بوست میکنه نازت میکنه شما هم که دختر خوبی هستی و جواب بابایی رو با دست و پای کوچولوت میدی بابایی هم کلی ذوق میکنه خلاصه این که بابا جونت همش منتظره که شما بیایی

دختر قشنگم ما منتظر وجود نازنینت هستیم با اومدن تو زندگی ما یه شکل تازه ای میگیره پس برایمان بمان و بدان که ما با تمام وجود دوستت داریم


 

I love u baby


31 هفته 5 روز

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

سانی
23 مهر 91 14:16
اوا جونمممممممممممم خیلی قشنگ نوشتی.... دلم یه جوری شد یاد روزهایی افتادم که شادیسا توی شکمم بود و همه اش منتظر بودم که ببینمش
انشاله که این انتظار شیرین تموم میشه و کوچولوی نازت رو در آغوش میگیری و دست و پاهای کوچولوشو غرق بوسه میکنی....
مواظب خودت باش عزیزم
منتظر عکسای سیسمونی هستم

مرسی مامان سانی حتما میذارم